بی پرده...

بیا دعا کنیم آن اتفاق خوب بی افتد

بی پرده...

بیا دعا کنیم آن اتفاق خوب بی افتد

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

سرشت ِ آدمی زاده! یهو یجوری میبُری که یادت میره اصلاَ کی بود و چه ها کرد و چرا نیست! من بریدنو خیلی بلد شدم تو این سال ها.. از اون وقتی که طناب وابستگی مادری و بریدم و چله ی زمستون هی رفتن مامانو دیدم هی نبودنشو دیدم . آره من حتی بیشتر از آدم خوبی بودن ، بیشتر از دوست داشتن، بیشتر از رعایت حقوق بشر، بیشتر از مهربونی، و بیشتر از هر چیز دیگه ای بُریدنو بلد شدم

الان که داره میشه یکسال بیشتر میفهمم، میفهمم چقد دل میخواد که یهو خودتو از قعر یه حال خوبی بکشی بیرون و دیگه وصل نشی به هیچ حالی ! کیه که نخواد؟ کیه که بدش بیاد؟ آدما عاشق متعلق بودنن حتی اگه انکارش کنن... حالا اینکه چی میشه که یهو ینفر خودش و دلشو دور میزنه و میرسه به اینجا بماند، اما از یه موقعی به بعد اون آدم ِ پی همه چیز رو میماله به تنش و نیست میشه! از بس نبودن دیده نیست میشه ، از بس کاسه ی آب و گل محمدی ریخته پشت سر آدما، از بس فرش کرده کل شهر و ولی هیچ برگشتنی ندیده نیست میشه!

بعد یهو معلق می مونه بین همه چی! بین خودش و خداش ، بین زمین و آسمونش! معلق بودن لامروت ترین حس دنیاس، اینکه آدم وصل نباشه به هیچ چیز و هیچکس تهِ تهِ ترس ِ! رسم ِ‌،‌عرف ِ ، سنته ، مدِ ! هرچی که هست سر آخرش درد بدی به دله!

                                                                                                  

طاقت بیار میشه شنید
خندیدن دلخواه رو
تو زنده میمونی رفیق
طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بزار
اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه
فردا پر از آزادیه

طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق
ما هردو بی کَسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می‌رسیم

دنیا اگه تاریک شد
دستای فانوسو بگیر
با من بیا! بامن بیا!
چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو
آهسته پشت سر بزار
امروز وقت خواب نیست
ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق
ما هردو بی کَسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می‌رسیم!

طاقت بیار رفیق …
رفیق …

سیاوش قمیشی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۰
بانوی خیال