قهرمان خودت باش
آدم باید بلد باشد خودش را خوشبخت کند ، یا دست کم خودش را خوش بخت ببیند ! تقصیر هیچ کس جز خودمان نیست که اینطوری حل شده ایم در اسید نا امیدی ! بسکه شرط گذاشتیم برای زندگی هامان ، بسکه صغری و کبری چیدیم برای لبخند هامان ، بسکه گفتیم اگر فلان دانشگاه قبول شوم خوشبختم ، اگر فلان جا استخدام شوم خوشبختم ، اگر بتوانم آن سرویس طلا را بگیرم ، اگر بروم خارج ، اگر روی فلانی را کم کنم ، اگر با فلانی ازدواج کنم .... چشم و دلمان را دواندیم دنبال اما و اگر ها و ندیدم دانه های ساعت شنی همینطور پایین می ریزند ! یادمان رفته خوشبختی را از دل داشته هایمان پیدا کنیم ُ سخت بچسبیمشان ، یادمان رفته خوشبختی شاید همین عجله کردنمان برای رسیدن به خانه باشد ، همین ولو شدن رو تخت و بغل کردن بالشت هامان ، خوشبختی شاید دیدن دختر خاله مان در لباس عروس باشد ، شاید نان سنگک صبح باشد با حلیم عدس ، شاید تلاقی نگاه با مسافرهای توی اتوبوس باشد ، شاید خم شدن و بستن بند کفش در عبور بی رحمانه ی خیابان ها باشد ، شاید دیدن رد سفید موشک های توی آسمان باشد ، شاید خوردن چای باشد بغل دست مامان ، شاید داشتن کسی باشد که موقع رد شدن از خیابان خودش را قفل کرده به تو و با دست هاش بهترین امنیت جهان را در تو ثبت میکند ، شاید نشستن وسط قالی های قرمز حرم باشد ، شاید خواب رفتن های چندثانیه ای توی کلاس باشد ...
خوشبختی منتظر ماست ، منتظر ماست تا میان این همه آه و ناله و دل نکندن از نداشتن ها و داشته های از دست رفته پیدایش کنیم ، هیکل نحیف و لاغرش را بغل کنیم و نگذاریم جُم بخورد از پیشمان ، بیاید حتی اگر تمام دنیا خوشبختی را در تعداد صفرهای حساب بانکی میبیندد ، ما دستمان را بالا نگه داریم و بگوییم رخصت آدم ها ! رخصت!که من نه به سبک شما بلکه به سبک خودم سهمم را از خوشبختی گرفته ام :)