مراقبم که مبادا تهی شوم از تو
ببین عزیزم تنهایی بی جون نیس ، تنهایی غلیظه ، سیاهه ، داغه ! اگه حواستو جمع نکنی یهو میبینی که کوله ی پر بارش رو انداخته روی دوشش خندون خندون پشت آیفون برات دست تکون میده و تو انگاری مجبوری که باز کنی درو براش . بعدش میاد خونه سر میخوره و میغلته و میره جا خوش میکنه توو تموم تار و پود زندگیت ، روی دستگیره ی در ، روی تموم گل هات ، روی پرده ها ، روی تک تک لباسات! بعدش میشینه رو به روت برات غذا لقمه میگیره ، برات چای میریزه و قهقه میزنه ! ببین عزیزم اگه حواستو جمع نکنی یروزی میاد که دیگه مثل الان نمیتونی چشماتو ببندی و تصور کنی که اگه 100 میلیون برنده بشی باهاش چیکار میکنی ، دیگه بوی پیاز داغ مستت نمیکنه ، دیگه با رقص ظرف نمیشوری، دیگه گریه نمیکنی ! میفهمی ؟ این بدترین اتفاقه که دیگه گریه نکنی . ببین عزیزم هوای دلتو بیشتر داشته باش خب ؟ بخندونش اون همیشه خش دار و ابری رو ، بذار جایی که میخواد باشه بذار پیش کسی که میخواد باشه ... نیاد روزی که بی دل شی جونم ... خدا نخواد ! آخ ...